توت فرنگی می خواد پس میتونه!!!

روزگار رژیمی یه تپل امیدوار!

توت فرنگی می خواد پس میتونه!!!

روزگار رژیمی یه تپل امیدوار!

ندارد

تا حرف قشنگ نزنی کسی نگاهت نمیکنه !!!!!!!!!!!!!!!!! 

واسه این نوشته نظر هم نمی خوام. 

خسته ام به خدا.... 

هر کی جای من بود میتونست و نمی تونم....همین دلیل موجهی برای فرسوده شدن نیست؟ 

من باید اما.....

خواستن توانستم نیست به خدا

خسته شدم از این تکرار بیهوده. 

هی من میام میگم می خوام تو میآی میگی حتما میشه و می تونی و اون میگه اگه بشه خیلی خوبه و اگه نشه هم اصلا مهم نیست و هر سه تامون به حرفی که میزنیم اعتقاد نداریم. 

نه من نه تو و نه اون...... 

من فقط می خوام و حالا خوب یاد گرفتم خواستن تنها کافی نیست! 

یادمه یکی می خواست بد جور هم می خواست(خودش اینجوری میگفت)اما نتونست!!!!!!! 

و من اون موقع خودم جز آدمایی بودم که داد زدم خواستن تنها که کافی نیست!!! 

حالا منم می خوام! 

هزار هزار آرزو به دلم مونده.... 

می خوام اما نمیشه .... 

اراده ندارم 

شاید هم دارم ولی کوتاه مدته 

من ......

من چیکار کنم؟

سلام 

خوبی؟ 

مهمونی ها و تعطیلات بهت خوش گذشت؟ برای منم خوب بود 

ولی..... 

نمی دونم چمه.دوباره همه چی از اول شروع شد.و من.... 

یه رژیم هستش که خیلی گرونه.... 

حدودا ۷۵۰ هزار تومنه. 

یکی از فامیلا گرفته خیلی هم وزن کم کرده.به مامانم گفته اگه دخترتون می خواد واسه اونم سفارش بدم!!! 

یه سری پودر و ....داره که باید از امریکا واسم بیارن(اگه بخوام)و واسه همینه که گرونه و یک ماه هم طول میکشه برسه دستم. 

چند تا مشکل دارم: 

۱-با این هزینه اگه جواب نگرفتم. 

۲-این پودره اگه از نظر هورمونی برام مسئله ساز بشه. 

۳-واقعا قیمتش ۷۵۰ هزار تومنه یا اینکه این فامیلمون کاسب شده؟ 

۴-واقعا درسته که با این شیوه اقدام کنم؟ 

مامان میگفت خودش حدودا ۴۰ کیلو کم کرده

۱۰۲.۹۰۰

سلام 

خوبی؟ 

امروز روی ۹۰۰ گرم بودم!خیلی حالم گرفته شد.ولی حقم بود آخه دیشب زیاده روی کردم . 

از ظهر مهمونی و مهمون بازی و بعدش شب هم مهمون داری از این بهتر نمی شد. 

به هر حال 

راستی تو می دونی چه جوری می تونم رون پام رو لاغر کنم؟ 

آخه من پاهام خیلی چاقه!

سلام 

امروز هم همون ۸۰۰ بودم 

الان خونه مامان اینام 

مهمونیم. 

هر روز موفقیت رسیدن به اون چیزیه که عاشقانه دوستش داری و هر روز......

۲۹.۵۰۰

سلام 

اولا ولنتاینت مبارک...  

 

یه خبر خوب دارم.امروز وزنم کمتر از دیروز بود ...با تموم شیطنت هایی که کردم 

امروز ۱۴ بهمن ۸۸ وزنم ۱۰۲.۵۰۰  

و خلاصه اینکه راضیم خدا رو شکر. 

حالا فقط مونده ۲۹.۵۰۰

بالاخره میرسم بهش خدا بزرگه!!!! 

تو چه طوری؟خوبی؟مرتبا دارم بهت سر میزنم.اگه واست چیزی نمی نویسم فکر نکن که نیومدم... 

سرم خیلی شلوغه.... 

امروز هم یه امتحان سخت دارم.برام دعا میکنی؟ 

با تو که هستم احساس میکنم تنهاییم میمیرن.می دونی چیه من خواهر ندارم....نمیدونی چه کمبودیه این بی خواهری  

خلاصه: 

۱۴ بهمن 

صبحانه:یه بوس+یه لیوان آب+عسل+دارچین+سرکه سیب 

قبل از ظهر:دو تا میوه 

نهار:؟ 

شام؟

امیدوارم خطا نکرده باشم

سلام  

من غمگیم 

دیروز صبح وزن کردم و دیدم ۴۰۰ گرم وزن کم کردم و کلی ذوق 

نمیدونی چقدر دلم می خواست بیام اینجا وو بهت خبر بدم که من تا هدف نهاییم فقط ۲۹.۶۰۰ 

مونده!!! 

ولی نشد!آخه بازرس امده!واسه من بیچاره! 

دیروز صبحانه: 

عسل+دارچین+آب+سرکه سیب 

ساعت ۹ یه شکلات بهم تعارف شد از همونایی که خیلی دوست داشتم!!!!منم گرفتم ! 

نترس دادمش به اون همکارم که تو دلش نی نی داره!و محکم به وسوس هاش نه گفتم! 

ظهر ناهار از سوپ خبری نبود و من به ناچار یه سیخ کباب بره با دوتا گوجه و یه کم نون خوردم و باز جلسه تا ۵ 

ساعت ۵ بعد از ظهر یه سیب قلمپه 

ساعت ۶ یه پیاله سوپ 

و بعد رفتم کلاس زبان 

ساعت ۱۰ از کلاس رفتم خونه بابا شو اینا و یه کم تن ماهی با لوبیا چیتی+ماست و نون خوردم و خودمم می دونستم که دارم اشتباه می کنم.... 

واما امروز 

وزن روزم بیشتر شده!۱۰۲.۹۰۰نمی خوام به خودم بی خودی دلداری بدم .ولی دیشب ؟آب زیاد خوردم به خاطر لوبیاها و کمتر از ۳ روز به نقص فنی و امدن پری جون با فک و فامیلاش مونده! 

امیدوارم خطا نکرده باشم!

شروع شد!

شمارش معکوس برای من آغاز شد.از همین الان از همین لحظه! 

نه از شنبه! 

وزن امروز ۱۰۲.۷۰۰ 

 

صبح : 

یه لیوان آب+یه قاشق مربا خوری عسل+یه قاشق چای خوری دارچین+یه قاشق غذاخوری سرکه سیب 

میان وعده :یک عدد میوه 

نهار سوپ یه نفره با نون+یه ماست کوچیک+یه میوه 

میان وعده :نون پنیر گوجه خیار یا سالاد 

شام:یه لیوان شیر یا یه پیاکه ماست+۲ تا خرما

مرسی که با من هستین

بچه ها مرسی 

دوستون دارم. 

چیکار کنم؟

سلام 

بعضی وقتا از دست خودم لجم میگیره! 

دلم می خواد وزن کم کنم و هیچ آرزویی جز این ندارم.اما باز هم نمی تونم خودم رو کنترل کنم. 

من همه جوره با شماها بودم با همتون و مرتبا بهتون سر میزدم! 

ولی جرات نداشتم شروع کنم. 

من ۲۷ سالمه 

متاهلم 

کارمندم 

وساعت کاریم از ۷ تا ۴ بعد از ظهره!!! 

ناهارم همین جا بهمون میدن!یعنی ناهار چرب با ماست وسوپ و ۲ تا میوه! 

من معمولا ساعت ۵ میرسم خونه و از شدت خستگی رو به موتم.واسه همین نمی تونم برم غذا درست کنم واسه ی روز بعد 

خلاصه نمی دونم چیکار کنم.تو میگی بهم؟؟؟   

                                            

تصویر اصلی را ببینید