توت فرنگی می خواد پس میتونه!!!

روزگار رژیمی یه تپل امیدوار!

توت فرنگی می خواد پس میتونه!!!

روزگار رژیمی یه تپل امیدوار!

سلام

سلام سال نو مبارک 

امیدوارم سال خوبی برای همتون باشه. 

من یه دارویی به پیشنهاد شده به اسم (تینوئیت رتاد) نمیدونم چیه؟ 

کلی هم سرچ کردم ولی چیزی از عوارضش دسگیرم نشد... 

شما اطلاعی ندارین؟ 

تو رو خدا نصیحتم نکنین. 

یه نفر سه سال پیش با این دارو 33 کیلو کم کرده و الان هم مشکلی نداره!!!!!!!!!!!!!!!  

سال خوبی داشته باشین.

سلام

سلام 

میدونم خیلی کار داری و سرت شلوغه!!!! 

من این روزا مرخصیم....برای اینکه اگه نمیومدم مرخصی از دستم میرفت...ورزش نمی کنم و وزن هم همین طور.... 

واسه عید قراره با مامان اینا بریم شمال(نور).... 

سعی میکنم مواظب خودم باشم....ولی تو  هم برام دعا کن.. 

راستی من یه همکار دارم که تو مدت 3 ماه 21 کیلو وزن کم کرده ولی به دلیل یه سری مسائل من نمیتونم بیشتر ازش بپرسم.... 

نظرت چیه؟ 

خیلی دوس داشتم که منم میتونستم این کار رو بکنم... 

راستی من رفتم دکتر .واسه همون خونی که تو دهنم بود....دکتر گفت دلیلش تغذیه غلطه!!!!و شوهر جونم هم همین رو گرفت و دیگه نذاشت رژیم بگیرم...من الان دیگه رژیم هم نیستم و از نظر روحی حال خوشی ندارم..... 

انگار یه جورایی افسرده ام... 

پیشاپیش 4شنبه سوری مبارک.... 

امیدوارم سال خوبی در پیش باشه  برای همه!

نه خوبم و نه بد

سلام 

خوب نیستم و هستم....خندم میگیره....بعضی وقتا فکر میکنم وزنه گیر کرده و اشکال داره.... 

امروز هم مثل تموم این هفته 100.00 

خیلی دوستون دارم ولی خیلی درگیرم....

هفته نامه ی سوم من

 سلام سلام سلام 

صبح یکشنبتون بخیر 

من امروز بازم وزنم زیاد شده!!!!۱۰.۸۰۰ 

خودمم نمیدونم چرا؟!!!! 

خیلی حالم گرفته است.....نکنه دارم برمیگردم!!! 

من دیروز شیطنت نکردم.....ولی....

 

 

 

 

 

 


 

 

سلام سلام سلام 

بازم یه شروع دیگه!!!اما پر از انگیزه...... 

وزنم روز پنجشنبه ۱۳ اسفند به ۹۹.۷۰۰ هم رسید ولی .... 

امروز ۱۵ اسفت=نده و وزن اینجانب کماکان ۱۰۰.۰۰ 

نمی دونم چرا تکون نمی خوره؟!!!!

روند کاهش وزن یه تپل

 ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ 

سلام سلام سلام 

من ۱۰۰ گیر شدم!!!! 

نمی دونم چرا این دهه عوض نمیشه؟ 

امروز با ۵۰۰ گرم کاهش نسبت به دیروز وزنم دقیقا شد ۱۰۰.۰۰ 

کاش این هفته وارد محدوده ی ۹۰ بشم.....

 

 

 صبحانه:شیر+نصف ق م خ عسل +۲تا انجیر  

م.و: یه سیب قلمپه

نهار: یه پیاله سوپ+یه نارنگی

م.و: 

شام:

 

 


۱۱ اسفند ۸۸  

 سلام 

من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم؟ 

مرسی برای همه ی مهربونیات و دلسوزیات 

خیلی دوست دارم.... 

وزن امروز من با ۳۰۰ گرم کاهش نسبت به دیروز ۱۰۰.۵۰۰  

حالا معلوم نیست کی قراره من دهه عوض کنم و کی قراره صده سوزی بشه؟؟؟ 

صبحونه:یه استکان شیر+یه ق .م خ عسل 

م.و: -

نهار: یه سیخ جوجه کباب +دو قلپ سوپ(صرفا برای گرم شدن!آخه احساس سرما میکنم!)

م.و: خیار+خیار+خی(نصف کوچکتر خیار)۴ تا انجیر خشک(ایشالا این انجیرا زودتر تموم شه من راحت شم)

شام:یه پیاله ماست +۳تا خرما

 

 


 

  سلام 

حالم گرفته نیست ولی سر حال هم نیستم. 

امروز حتی ۵۰ گرم هم کم نکردم و وزنم دقیقا همون وزن دیروزه۱۰۰.۸۰۰ 

نمیدونم چرا؟!!!!!تو نظرت چیه؟دیروز خوب خوردم(به اندازه)ورزش کردم (کلی)پس چرا؟

  

صبحانه:نصف لیوان شیر+یه ق م خ عسل 

م.و:نارنگی یه دونه

 نهار:یه پیاله سوپ+یه خیار+یه پرتقال 

م.و:خیار+نصف پرتقال+نصف سیب 

شام:یه لیوان شیر+۳تا خرما

 


 سلام سلام سلام  

صبح قشنگ زمستونت بخیر....

حالت چطوره عزیز دلم؟خوبی؟با رژیم چطوری؟من یه چیزی فهمیدم ورزش تو وزن کم کردن خیلی خیلی موثره!!!!!من امروز یکشنبه دقیقا ۱۰۰.۸۰۰ بودم ولی به شدت انتظار داشتم وزنم پایین تر باشه!!!!با این حال ۳۰۰ گرم هم بد نیست(خدا رو شکر).ولی مطمئنم اگه با ورزش بود حتما بیشتر از یک کیلو کم کرده بودم..... 

به هر حال انتظار دارم فردا و یا نهایتا پس فردا روزگار دو رقمی من شروع بشه!!! 

شوهر جونم خیلی خوشحاله که من رژیمم و خودمم خیلی آرومم و کمتر غر غر میکنم.... 

روزگارم بد نیست...خرده هوشی دارم....سر سوزن ذوقی

 

 

 

صبحانه:یه بوس+دارچین+یه ق م خ عسل+نصف لیوان شیر=۲۰+۵۵ 

نهار:کباب+یه دونه گوجه(بدون نون و پلو) 

م.و:نصف سیب+۱۰ تا دونه بادوم 

شام:- 

ورزش خونگی:۲۰ دقیقه تردمیل +یه سوسن خانم رقص

 

 


سلام سلام سلام 

خوبی؟ 

مرسی که میای سراغم تا حس کنم که تنها نیستم!!! امروز  ۸اسفند۸۸ و وزن من ۱۰۱.۱۰۰!!! دقیقاْ هفته پیش من ۱۰۵ کیلو وزن داشتم و این هفته با کاهش ۳کیلو . ۹۰۰ گرم در یک هفته به ۱۰۱.۱۰۰ رسیدم.... 

همیشه سر دهه عوض کردن دچار مشکل میشم  

اما این هفته هفته ی دهه عوض کردنه ایشالا!!!

البته من دیروز وزنم ۱۰۰.۶۰۰ بود اما طبق برنامه من باید شیطونی میکردم و منم..... 

تجسم کن!!!چیپس+پفک+قرمه سبزی+پلو+فاجعه!!!! 

خلاصه دیروز گذشت و امروز شروع یه هفته جدیده!! 

صبحانه:خاکشیر+نصف لیوان شیر۵۵+یه قاشق مربا خوری عسل۲۰+یه استکان چای+یه دونه کیوی ۷۰=۱۴۵

م.و:یه پرتقال قلمبه۷۵ +یه لیمو کوچیک:۴۰=۱۱۵ 

نهار:یه رون مرغ آبپز 

م.و :میوه 

شام:۵ تا انجیر خشک

هفته نامه ی یک تپل امیدوار

   سلام سلام سلام 

خوبی؟  خبر جدید:وزن روز ۱۰۱.۷۰۰ بزن زنگو!!!!

 

خوب امروز(۵ اسفندالمبارک) وزن کم کردم اما کمتر از روزای قبل و فقط ۳۰۰ گرم!!!! 

صبحانه:نصف ق م خ عسل+یه استکان شیر+ یه خرما 

م.و: گریب فروت+پرتقال+۱۰ تا دونه بادوم

نهار: 

م.و: 

شام:

 

 

 

 

 

 

 

 


 

کلام اول: خدا جونم ممنونم 

کلام دوم:مرسی گندم جونم....ممنونم و دعات میکنم  

کلام سوم:چهار اسفند ۱۰۲.۰۰  

نمی دونی چقدر خوشحال شدم وقتی عدد ۱۰۲ رو دیدم. 

میخواهم تا آخر این هفته دیگه برای همیشه از شر این وزن سه رقمی رها بشم.... 

واسم دعا کن.... 

راستی چقدر از نظر روحی آدم عوض میشه!!!! 

خدا جونم ممنوم. 

 ناشتا: یه ق م خ عسل+دارچین+سرکه سیب:۲۰+۵ 

صبحانه:یه استکان شیر+یه خرما ۷۰+۲۰ 

م.و:گریب فروت۵۰ 

نهار: یه پیاله سوپ مرغ(حالا تو بگو ۱۰۰کالری)

شام:یه قوطی عدسی ۲۰۰ 

مجموع کالری:۴۶۵ 

 بعداْ نوشت:نمیدونم این کالری کم بهم آسیب می زنه با نه؟ 

احساس گرسنگی نمیکنم اما می ترسم که کارم غلط باشه!البته برنامه رژیمم رو از بدنسازم گرفتم! 

راستی امروز شوشو جونم گفتم کمرت خیلی خوب(منظورش اینه که لاغر شده) شدی!!!حالی کردم آآآآآآآآآآآ 

تو دلم گفتم حالا ببین چییی میشه!!!! 


 

 

 سه اسفند ۱۰۳.۲۰۰

 

سلام 

خوبی؟مرسی که میای سراغم.... 

ولی قرارمون این نبود قرار بود بیشتر بهم سر بزنی.... 

امروز وزن من ۱۰۳.۲۰۰ بود و من در انتطار فردام.....برام دعا کن.... 

راستی  من چند وقته تو دهنم مزه خون احساس میکنم و صبحها دهنم تلخ و بد مزه است و  آب دهنم  قهوه ای رنگه.... (ببخشید )به نظرت مشکل از چیه؟؟؟ 

 

صبحانه: یه استکان چای+یه ق م خ عسل   ۲۰کالری

م.و: یه سیب قلمبه ۷۰ کالری

نهار:نصف سینه مرغ آبپز+یه خیار( نمیدونم کالری مرغ چه قدره!!!!)میگن ۱۴۰ کالری!!!!

م.و: یه سیب+یه خیار ۷۰ کالری

شام:یه لیوان شیر و ۳ خرما:۱۱۰+۶۰=۱۷۰ 

مجموع کالری روز:۴۷۰ 

روزا میگذره!!!

 

 

 

 

 

سلام  

روز های هی پشت هم میگذره و اصلا نگاه نمیکنه که بخواد ببینه تو در چه حالی!!! 

چه خوب باشی چه بد ! 

چه چاق باشی چه لاغر ! 

چه در حال رژیم باشی و چه در حال پرخوری! 

صبح شب میشه و شب صبح!!! 

دیروز من گذشت....دیروزی که نون نداشت...برنج نداشت....شام چرب و چیلی نداشت و پر از ورزش بود! 

من خوبم و سر حال!!!! 

و وزن امروز من:۱۰۳.۷۰۰ 

میدونم تا آخر همین هفته میام زیر ۱۰۰ 

صبحانه:یه سیب 

م.و:یه سیب 

نهار:یه پیاله سوژ جو 

م.و:نصف نارنگی+یه کیوی 

شام:عدسی 

بعد از شام:دو ق روغن زیتون و سه چهارم پرتقال

جالبه!

5 داستان باور نکردنی کم کردن وزن به شیوه‌های مختلف(2)

این داستان‌ها آموزنده و جالب و باور نکردنی می‌باشند. برای گرفتن یک رژیم عالی و داشتن اعتماد به نفس و امید برای کم کردن وزن به شما پیشنهاد می‌کنیم این داستان‌ها را بخوانید.
 
Rebecca Paul's
 
 
سن: 42
 قد: 1.64 سانتی متر
 محل اقامت: اورارا
 مجرد، تعداد فرزند:0 
 شغل: منشی
 2005: 141 کیلو گرم
 الان: 70 کیلو گرم
 مقدار وزن از دست داده: 71 کیلو گرم
 
چگونه او شروع کرد:
من هرگز دختر لاغری نبودم، حتی هنگامی که به دبیرستان رفتم، 90 کیلوگرم وزن داشتم. بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، 36 کیلوگرم کم کردم. من این رژیم را با مادرم که او هم مشکل وزن داشت، انجام دادم. ما ورزش می‌کردیم و سعی می‌کردیم که درست غذا بخوریم. وقتی که به دانشگاه برگشتم در فصل پاییز من 54 کیلو وزن داشتم اما هنوز لاغر نبودم با اینکه تمام وقت ورزش می‌کردم، تا اینکه عادت ماهانه من قطع شد، من به نزد دکتر رفتم و دکتر به من گفت که باید ورزش‌هایم را قطع کنم. من به توصیه او عمل کردم و وزن من دوباره به حالت اول برگشت.
 
 
لحظه تصمیم گیری:
وقتی 39 ساله بودم احساس درد در ناحیه معده‌ام داشتم و همچنین به سختی می‌توانستم حرکت کنم. وقتی از پله‌ای بالا می‌رفتم قلبم به شدت می‌تپید، من دوست داشتم در رختخوابم بخوابم و حرکت نکنم، اما همیشه به این فکر می‌کردم که من صبح از خواب بیدار می‌شوم؟ تصمیم گرفتم به نزد دکتر بروم. در آن موقع من 141 کیلو وزن داشتم . کلسترول و چربی خون من در حد نرمال بود. دکتر برای من توضیح داد که چاقی چگونه می‌تواند سلامتی را به شدت تهدید کند و همه به صورت مشابه این را تجربه نخواهند کرد. من خیلی فکر کردم و تا وقتی که توانستم تصمیم قطعی خودم را بگیرم. 40 ساله شده بودم بعد از ملاقات دکتر من با شرکت NutriSystem آشنا شدم آنها غذای مورد نظر را به خانه ها می‌آوردند و لازم نبود که من برای این کار خانه را ترک کنم. من پیاده‌روی را شروع کردم، اولین روز من سعی کردم که دور بلوکمان را پیاده‌روی کنم، من به شدت افسرده بودم، زیرا این کار برای من بسیار سخت بود اما هر روز این کار برای من ساده‌تر می‌شد، بعد از 3 هفته دردهایی که داشتم همگی از بین رفتند، بعد از 20 ماه من 70 کیلو از دست دادم، تصمیم خودم را گرفتم که به فردی لاغر تبدیل شود اما تمریناتم را به نحوی می‌کردم که مغایر با سلامتی نباشد. تغذیه من و ورزش من همگی بر اساس گفته‌های پزشک بود و الان بعد از 3 سال خیلی خوشحالم که به راحتی می‌توانم از پله بالا و پائین بروم!!
 
Kristine Petralito
 
 
سن: 42
قد: 1.56 سانتی متر
محل اقامت: کارولینای شمالی
مدت ازدواج: 16سال، تعداد فرزند:4 عدد(وسلی 20 ساله، بریانا 14 ساله، هانا 12 ساله، ماکسی 5 ساله) 
شغل: خانه دار
1998: 113 کیلو گرم‌
الان: 65 کیلو گرم
مقدار وزن از دست داده: 48کیلو گرم
 
شروع چاقی: وقتی بچه بودم دختری لاغر بودم، اما به شکلات و غذاهای شیرین علاقه زیادی داشتم. هنگامیکه شام می‌خوردیم چشم من تمام مدت به یخچال بود، زیرا آنجا جایی بود که دسرها نگه‌داری می‌شد. هر موقع خوراکی شیرینی می دیدم قلبم تندتر می‌زد.
 
لحظه تصمیم گیری:
 

خواهر بزرگترم به من گوشزد کرد که باید فکری برای وزن خودم بکنم و درباره برنامه های کاهش وزن که در کلیسا انجام می‌شد برایم توضیح داد. من هر هفته به کلیسا می‌رفتم، بعضی اوقات هم دوبار در هفته به آنجا می‌رفتم. همیشه به این فکر می‌کردم که چقدر از روزها و ساعت‌های من به فکر کردن درباره غذا صرف شده؟ من تصمیم گرفتم مقدار پروتئین مصرفی خودم را به نصف کاهش دهم و تنها مواقعی آن را بخورم که گرسنه هستم، اما شما به خوبی می‌دانید که این برای لاغر شدن کافی نیست. من به این فکر می‌کردم که یک غذای سالم و در عین حال خوشمزه که سیر هم مرا بکند چه می‌تواند باشد؟ 2 ماه طول کشید که من فهمیدم مقدار مناسب پروتئین مصرفی چقدر باید باشد، من فقط به این می‌اندیشیدم که بدن من به چه مواد غذایی نیاز اساسی دارد، یاد گرفتم که دعا بخوانم و از خدا بخواهم که توان و مقاومت من را افزایش دهد که من با پرخوری مبارزه کنم. برای اینکه بیشتر وزن کم کنم تمرینات و ورزش‌هایم را شروع کردم، من عاشق پیاده‌روی بودم زیرا در این موقع است که اطرافم را به خوبی می‌بینم که خداوند چه نعمت‌هایی به ما داده است من به همراه فرزندانم به سالن ورزش می‌روم و با دخترها پیاده‌روی می‌کنم.
 
Leah Segedie
 
 
سن: 29
قد: 1.67 سانتی متر
محل اقامت: کالیفرنیا
مدت ازدواج: 4سال، تعداد فرزند:1 عدد(جیمز 2 ساله) 
شغل: خانه دار و موسس سایت
2006: 114کیلو گرم
الان: 67 کیلو گرم
مقدار وزن از دست داده: 47 کیلو گرم
 
من همیشه یک بچه تپل بودم، اما وقتی که ازدواج کردم هر خوراکی که در دسترس بود، را می‌خوردم. هنگامیکه من در شرکت بیمه کار می‌کردم، این کار برای من خیلی استرس‌زا بود. همچنین من باردار هم بودم در همان موقع بود که دکترها تشخیص دادند که پدرم سرطان دارد و من در اوج استرس قرار داشتم و تنها کاری که می‌کردم، خوردن بود و وزن من به سرعت 83 کیلو شد.
 
لحظه تصمیم گیری:
 

خیلی کوتاه بعد از اینکه پسرم به دنیا آمد، در سال 2006 وزنم 114 کیلو گرم شده بود، پدرم از دنیا رفت و من به این فکر افتادم که به راستی در این دنیا چه چیزی اهمیت دارد و فقط به این می‌اندیشیدم که نمی‌خواهم یک زن چاق باشم، که حتی نمی‌تواند با فرزند خودش هم بازی کند. تصمیم گرفتم که هم زندگی و هم وزنم را کنترل کنم. قبل از اینکه خودم را وارد یک رژیم سخت کنم ابتدا شروع کردم به پیاده‌روی های طولانی در پارکی که در کنار کودکستان پسرم بود و بعد زمان کودکستان پسرم با هم به پارک برای پیاده‌روی می‌رفتیم یعنی من دوبار در روز به پیاده‌روی می‌رفتم و هر بار 1 مایل راه می‌رفتم. تمام چربی‌های من شروع به آب شدن کردند، من غذاهای چاق‌کننده مانند فست‌فودها را از برنامه غذایی خودم حذف کردم و یک رژیم بسیار سالم را هم در کنار پیاده‌روی شروع کردم و سبزی‌های تازه و میوه و پروتئین کم مصرف می‌کردم و پیشرفت من در این زمینه باعث می‌شد که امید بیشتری برای کم کردن وزن پیدا کنم. 

5 داستان باور نکردنی کم کردن وزن به شیوه های مختلف!!

این داستانها آموزنده و جالب و باور نکردنی می‌باشند. برای گرفتن یک رژیم عالی و داشتن اعتماد به نفس و امید برای کم کردن وزن به شما پیشنهاد می‌کنیم این داستانها را بخوانید.

*Kathy Stuart

سن: 34

قد: 1.67 سانتی متر

محل اقامت: اوهایو

مدت ازدواج: 9 سال

تعداد فرزند: 2 عدد (لوک 2 ساله، ناتان 6 ساله)

شغل: آموزگار

2006: 134 کیلو گرم

الان: 70 کیلو گرم

مقدار وزن از دست داده: 63 کیلو گرم

چگونه او شروع کرد:

در دوران دانشگاه سایز من 16 بود. آن موقع بود که تصمیم گرفتم که رژیم بگیرم و 50 پوند هم کم کردم، اما بعد از مدتی متوجه شدم که با رژیم گرفتن سلامتی من در خطر است و رژیم را متوقف کردم و تمام وزنی که از دست داده بودم دوباره برگشت و حتی وزن من از قبل هم بیشتر شد. وقتی با همسرم آشنا شدم و او را ملاقات کرم در سال 1998 من در سایز 20 بودم و او182 سانتی متر قد و 145 کیلو گرم وزن داشت.

در مدت آشنایی ما بیشتر روابط ما در رستورانها و خوردن غذا خلاصه می‌شد به همین خاطر هر دو شروع به اضافه کردن وزن کردیم. همسرم در سال 2004 به وزن 154 کیلو گرم رسیده بود. دراین موقع تصمیم به جراحی بای پس معده گرفت من می‌دانستم که این جراحی می‌تواند یک تخته پرش به سمت خوردن سالم باشد، اما از جراحی و بیهوشی وحشت داشتم. بعد از این ماجرا من باردار شدم و وزن من از قبل هم بالاتر رفت.

لحظه تصمیم گیری:

در سال 2006 بود که به یک مهمانی فامیلی دعوت شدم و مادرم به من گفت این عکس تو با لوک بسیار با نمک است، اما من وقتی عکس را دیدم وحشت کردم و نه تنها به نظرم بانمک نبود بلکه بسیار وحشتناک هم بود. چربی‌های کنار آرنج‌هایم بسیار زشت بود و من چون بسیار شکم بزرگی داشتم حتی نتوانسته بودم پسرم را درست بغل کنم. همان موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم که دیگر به این طریق زندگی نکنم. درماه اوت من برنامه غذایی با ارزش از نوتری سیستم (nutry system)  خریداری کردم و با اینکه ماهی 300 دلار برای این برنامه غذایی پرداخت می‌کردم اما بسیار خوشحال بودم الان هم یکی از اعضای اتاق چت نورتی سیستم هستم و به کسانی که تصمیم گرفته اند که درست زندگی کنند امید می‌دهم و به آنها به خاطر گرفتن تصمیم به این مهمی تبریک می‌گویم. هنوز باورم نمی شه که من هم مثل بقیه در فصل بهار مایو به تن می‌کنم و به استخر می‌روم.

 

*Lydia Fish

سن: 39

قد: 167 سانتی متر

محل اقامت: کالیفرنیا

ازدواج: مطلقه

تعدا فرزند: 2 عدد، سیمون 14 ساله، دیلان 11 ساله

شغل: منشی

2004: 101 کیلو گرم

الان: 57 کیلو گرم

مقدار وزن از دست داده: 45 کیلو گرم

چگونه او شروع کرد:

من یکی از 11 فرزند والدینم بودم. سطح خانوادگی متوسطی داشتیم و پدرم هم الکلی بود و هنگامی که می‌نوشید به طور واضح فحاشی و توهین به ما می‌کرد. غذا خوردن تنها چیزی بود که به من احساس خوبی می‌داد، اما من نمی دانستم که این چیزی نیست که بتواند به من کمک کند. مادرم روی یخچال قفل زده بود زیرا آنها نمی توانستند از عهده غذا دادن به این 11 بچه برآیند. مادرم از ما می‌خواست که در دوران جوانی رژیم بگیرم و مقدار خوردن پروتئین را کنترل کنیم، اما ما این کار را نمی کردیم. پدرم به الکل معتاد بود و ما به غذا.

وقتی 20 ساله شده بودم 98 کیلو گرم وزن داشتم. تا اینکه ازدواج کردم و بچه دار شدم و وزن من بالاتر رفت.

لحظه تصمیم گیری:
یادم می‌آید که در تابستان 2004 بود که پای کامپیوتر خودم نشسته بودم و یک شلوارک به پا داشتم، چشمم به ران‌هایم افتاد و به این فکر کردم که ران‌های من از این بزرگتر هم می‌توانست باشد؟ لحظه بسیار ناامیدکننده ای بود.

من شروع کردم به گرفتن رژیم غلات و آب. برای چندین ماه این رژیم رو داشتم همکارانم در اداره بسیار به من کمک کردند آنها به من انرژی می‌دادن و در محل کار 25 نفر شده بودیم که با هم رژیم می‌گرفتیم. دراین موقع بود که به نزد یک دکتر رفتم و او به من یک آزمایش کلسترول داد. وقتی آزمایش را دادم متوجه شدم که دارای کلسترول بالا هستم و دکتر به من گفت که مجبور هستم که ورزش کنم. من 5 روز در هفته ورزش می‌کردم و می‌دویدم الان 3 روز در هفته 5 مایل می‌دوم. ورزش کردن در کم کردن وزن به من بیشتر کمک کرد. بعد از زندگی زناشویی ناموفق گذشته ام الان تصمیم گرفته ام که ازدواج کنم. نامزدم دارای وزن متعادلی است و قبل از اینکه من چاق بودم به من پیشنهادی نداده بود، اما الان خوشحال هستم که هم به وزن مطلوبم رسیده ام و هم به فرد مطلوبم. 

ادامه دارد.....
 
تهیه و ترجمه: گروه سبک زندگی سیمرغ
اختصاصی سیمرغ
 
تهیه و ترجمه: گروه سبک زندگی سیمرغ
اختصاصی سیمرغ

زمان در گذر است!!!

 

 

 

 

زمان داره مثل برگ و باد میگذره و امروز اولین روز از آخرین ماه ساله!!!! 

امروز هم شنبه است و هم ۱ اسفند!!!! 

و من اینو به فال نیک میگیرم! 

از امروز هم ورزش هم رژیم!و مطمئنم که دیگه نمی خوام سست شم!!! 

یه دوست مهربون به اسم گندم هم پیدا کردم بهم گفت من یه کوچولو افسردگی دارم و بهم پیشنهاد دارو کرد ....اول کلی شاکی شدم ....اما بعد وقتی رفتم دکتر و دیدم اونم دقیقا همین رو میگه متقاعد شدم فلوکسیتن بخورم . 

اما هنوز نخوردم....از همین امروز اونم شروع میکنم!!! 

راستی وزنم رفته بالا !!!الان ۱۰۵ کیلو شدم ولی مطمئنم زود میارمش پایین..... 

مرسی که با منی و تنهام نمیذاری!!!!